اهمیت خودشناسی در ارتباط موثر با کودک

نکاتی درباره‌ی چگونگی رفتار با کودکان در هنگام مواجهه با شرایط بحرانی به قلم نازیلا پاکیاری

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سِرّ من از نــــــــالـۀ مــــــن دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

در روزهای اخیر والدین زیادی درباره‌ی چگونگی رفتار با کودکان در هنگام مواجهه با شرایط بحرانی سوال دارند. در این مطلب نکاتی برای بهبود ارتباط با کودک در این زمینه به قلم نازیلا پاکیاری نوشته شده است.

برای همه‌ی ما روزها و لحظاتی هست که عواملی باعث برهم خوردن شرایط عادی زندگی می‌شود. حال گاهی سطحی و گذرا و کوچک و گاه وقایع و حوادث اجتماعی در سطح جامعه ی شهری و کشور و بزرگ‌تر از  آن. نظیر همه‌گیری جهانی بیماری که سه سال گذشته را با آن گذراندیم.

در چنین شرایطی یکی از  بزرگ‌ترین دغدغه‌ها‌ی والدین آگاه، نوع مواجهه‌ی کودک با موضوع بحران، میزان آگاهی کودک و مدیریت ماجراست. روی کلمه‌ی «والدین آگاه» تاکید می‌کنم چراکه متاسفانه مسئله‌ی اصلی همین عدم آگاهی بخشی از جامعه است که کودکان را در خانه یا مدرسه و محیط‌های دیگر در هجمه‌ی اخبار و حوادث و گفتگوی بزرگسالان قرار می دهد و یا در نقطه‌ی مقابل، در موقعیت سکوت مطلق و ایزوله کردن فضای کودک در محفظه ای خالی از گفتگو.

روش موثر و برخورد صحیح کدام است؟

«از خود کودک بگیر و به خودش بازگردان!»

در وهله‌ی اول باید در فضای کودک قرار بگیریم و بستر گفتگو را ایجاد کنیم. بهترین بستر گفتگو با کودکان همان‌طور که توسط کارشناسان حوزه‌ی کودک بارها گفته شده «بازی» است. اما والدی که خود در اثر عوامل نگران کننده‌ی اجتماعی ذهن درگیری دارد، چگونه می‌تواند ذهن خود را متمرکزکند و حوصله‌ی قرار گرفتن در فضای کودک و بازی را داشته باشد؟ بنابراین ابتدا لازم است هر فرد خودش را ببیند و بشناسد :

  • من کی هستم و در چه جایگاه و موقعیتی نسبت به بحران ، قرار دارم؟
  • نقش فاعلی من چیست و بیان و کار موثری که من می‌توانم در جایگاه پدریا مادر، همسر و فرزند و در پی آن یک شهروند و …انجام دهم چیست؟ و  …

در رویکرد خودشناسانه، با گفتگوی درونی با خودمان و یا حضور در حلقه‌های امن و آرام گفتگو با یکدیگر، به پاسخ پرسش‌‌‌هایی از این قبیل خواهیم رسید. در پی این خودشناسی به جایگاه، توان و شیوه‌ی بیانی منحصر به خودمان آگاه می‌شویم و باعث می‌شود به خاطر داشته باشیم هر فرد با نگرش و تجربه زیست فردی خاص خودش به دنیا می‌آ‌ید و در برخورد با شرایط بحرانی در جامعه، همه برای یک شکل مشابه از برخورد و حضور در جایگاه های مشابه ساخته نشده‌ایم. هرکس باید راهی برای یافتن بیان خود داشته باشد و خود را در محیط پیدا کند. پس از شناخت جغرافیای ذهنی و فیزیکی خود در خانواده، جامعه و در پی آن شهر و کشور، حال میتوان به درستی تصمیم گرفت که «من» چه نقشی می توانم و باید در ادامه‌ی این مسیر و برطرف کردن مسئله داشته باشم.

پس از این مرحله که فرد(دراین جا منظور در درجه ی اول والدین) به صلح و آرامش درونی با خود و تعریف از خودش رسید، حالا نوبت به ارتباط و تصمیم‌گیری موثر با کودک می‌رسد. والدی که روی شناخت خود کار کرده، حالا روی شناخت درست از کودکش تمرکز می‌کند، چرا که می‌داند هر کودک نگاه و نگرش منحصر به فردی نسبت به دنیا دارد که با آن متولد می‌شود و ‌ تجربه‌ی زیست فردی‌اش را با آن می‌سازد. هر کودک در بستری رشد می‌کند. اینکه این بستر چقدر امکان فرافکنی و برون‌ریزی احساسات را فراهم کند بسیار در گسترش خودشناسی کودک حائز اهمیت است. حضور «هنر» به همین دلیل در آموزش و پرورش کودکان خردسال و نوپا اهمیت زیادی دارد که بستر مناسبی برای فرافکنی، بیان و برون‌ریزی احساسات است و امکانات گسترده ای برای شناخت علاقه‌مندی‌ها و نقاط تمرکز فکری کودک ایجاد می کند.

به عنوان مطلب باز می‌گردیم. همان طور که گفتیم، گفتگو بهترین راه برای ورود به دریچه‌ی ذهن کودک است. در شرایط بحرانی ما در درجه‌ی اول شنونده‌ هستیم. ما می خواهیم بدانیم که کودک چه می‌داند؟ چقدر می‌داند؟ و کدام بخش از دانسته‌هایش بیشتر او را درگیر کرده است. بهترین فضای گفتگو در چنین شرایطی،ایجاد موقعیت بازی است. چون کودک را در مقام گوینده‌ی اول قرار می‌دهد. قصه‌گویی، بازی‌های نمایشی، نقش‌بازی(مثل خاله‌ بازی) و هر بازی‌دیگری که خانواده را وارد تعامل و ارتباط با کودک می کند و متناسب با علاقه‌ی او است. در فضای بازی کودک از زبان شخصیت‌های بازی، درون ذهن خودش را به زبان می‌آورد و نقل قول می‌کند و یا شنیده‌‌ها و دیده‌هایش را بدون درخواست مستقیم ما، بروز می‌دهد.

همچنین این اتفاق در بازی‌های تنهایی خودش و یا در نقاشی‌هایش نمود می‌کند. وقتی با این رویکرد با موضوع روبرو می‌شویم، می‌بینیم که ارائه‌ی یک نسخه‌ی کلی برای مواجهه با کودکان در بحران، چقدر اشتباه است. یک کودک درون‌گرا است و چیزی نمی‌گوید، این به معنی این نیست که او اصلا نمی‌داند در اطراف چه خبر است یاپرسشی ندارد، بلکه تاثیرش از شرایط نامتعادل جامعه را در تغییر شرایط خواب، نوع خلق و خو و انتخاب اسباب‌بازی، موضوع نقاشی و  … نشان می‌دهد. در مقابل کودک برون‌گرا در حرکات بدن و انتخاب نوع بازی، صحبت‌ها ونقاشی‎هایش، خودش رانشان می‌دهد.

شناخت و دیدن دقیق این روحیات ما را در انتخاب نوع برخورد، هدایت می‌کند.

مبحث را در اینجا با ذکر مثالی از یک تجربه‌ی عملی در کارگاه‌های خودمان در مدرسه هنر بهار ایده به پایان می‌‌برم، اما بحث مفصل است و می‌توانیم در جلسات بحث و گفتگوی والدین بیشتر صحبت کنیم و دغدغه‌های شما والدین گرامی را بیشتر بشنویم.

در کارگاه خلاقیت تصویری وقصه‌گویی، یکی از کارگاه های جذاب برای کودکان و موثر از نظر ما که مفاهیم مرگ و زندیگ، نبرد خیر و شر و مبارزه و … را در بر دارد، « داستان هفت خان رستم» است. در این داستان ما در نگاه اول با نبرد پهلوان و دیو روبرو هستیم که در نهایت با پیروزی رستم و نابودی دیو به پایان می‌رسد. اما واقعیت این است که مفاهیم گسترده‌ی استمرار داشتن و ادامه دادن تلاش ، رویارویی خیر و شر، دوستی انسان و حیوان و … نیز در این داستان وجود دارد. ما به بحث کشته شدن دیو توسط رستم به شکل واقع گرایانه نمی پردازیم. مسئله این طور مطرح می‌شود که رستم برای مبارزه با دیو که نشانه ی بدی و غم و خشم و تیرگی است تلاش می‌کند با گذشتن از هفت مرحله، بدی ها را از میان بردارد و خوبی را از چنگ دیو برهاند.

کشتن را نه به معنای تصویر واضح گرفتن جان موجود دیگر ، که به معنای رها شدن از شر مطرح می کنیم آن‌هم نه با تاکید روی این بخش قصه، بلکه در مسیر گفتگو و بازی و نقاشی و موسیقی. اگر دیو نابود می‌شود یعنی توان مقابله با ویژگی های نیک و پهلوانی رستم را ندارد و ضعیف می‌شود. اما همانطور که گفتیم در این موقعیت هم هر کودک با نگاه و پیشینه‌ی خود وارد می‌شود و فکر می کند. یکی در بیان خود، نابود شدن را با فعل کشتن بیان می‌کند درگیر تصویر زره و شمشیر و کلاه رستم می‌شود، اما دیگری به جای کشتن از لفظ« دیو رفت پی کار خودش» استفاده می کند و بیشتر درگیر رویارویی رستم با شیر و جادوگر یا زیبایی رخش و رنگینی خوراکی های سفره می‌شود.

همین امکان فضا را برای نمایان شدن درون کودک باز می‌کند و موجب شناخت بیشتر کودک از خودش می‌شود و موقعیت را برای تسهیلگر هم آماده می کند. ما باید روایتگر درستی از قصه و نظاره‌گر دقیقی بر احوالات کودک باشیم و از صدور حکم برای ذهن خلاق و رهایش بپرهیزیم. قطعا اگر در این قصه و یا موارد مشابه دیگر داستان های اساطیری و مذهبی، از منظر برجسته کردن صحنه های جنگ و خونریزی یا رنج و سختی قهرمان، وارد شویم، نتایج دیگری حاصل می‌شود که نیازی به توضیح ندارد و پرواضح است که در این حالت، نه شاهنامه که هزاران قصه‌ی دیگر هرگز مناسب کودک نخواهد بود جایگاهی در آموزش کودک نخواهد داشت.

نازیلا پاکیاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. کادر های ستاره دار ضروری هستند

درباره ما

بهار ایده اولین مرکز آموزش هنر کودک و نوجوان است که با رویکرد تلفیق هنر های دیداری، شنیداری، نمایشی و آشنایی با دانش و علوم جدید، هنرجویان را در امر پرورش استعداد هایش یاری می‌دهید که هر کدام از این موارد خود دنیایی‌ جادویی برای بیان احساس و تفکر آنها است.


 

© تمام حقوق مادی و معنوی این وبسایت متعلق به آموزشگاه هنرهای تجسمی بهار ایده میباشد.