چرا و چگونه کودکان و نوجوانان (انسان ها) از طریق یک روند تکاملی از شناخت خودشان به درک بهتری از امنیت و آزادی میرسند ؟
- چرا کودکان در بدو ورود به محیط های اجتماعی «اضطراب» دارند؟
- چگونه در محیط های جدید به احساس امنیت میرسند؟
- خودشناسی به درک احساس «آزادی» در فرد چه کمکی میکند؟
این ها بخشی از سوال هایی است که داشتن پاسخ درست برای آنها میتواند ما را به درک مناسب تری از امنیت و آزادی در زندگی فردی خودمان و یا کودکانمان برساند.
مامان و باباهای عزیز چه برنامه و بستری را برای اولین تجربه «G» کودک در جدایی از خانواده و ورود به محیط های آموزشی (هنر کده، مهدکودک و مدرسه و …) آماده کردهاید؟
انسان برای اعتماد و درک ناشناخته ها با احساس ترس و ناامنی مواجه می شود و نیاز به هدایت صحیح و فضاسازی مناسب دارد. چگونه محیط را برای کودکان در اولین تجربه های زندگی اجتماعیشان امن و آرام تدارک ببینیم؟
ترس احساسی است که در پی «نشناختن» و «ندانستن» در وجود فرد بیدار میشود . کلمه امنیت در محیط و موقعیت جدید ، حالتی دوگانه دارد: هم می خواهیم برای او فضایی را ایجاد کنیم که در آن احساس آرامش داشته باشد، هم اینکه باید او را با خطرات و اتفاقاتی که ممکن است با آن روبرو شود، آشنا کنیم.
شناخت کودک از خود و حس هایش و توانمندی های فردی اش و قدرت تشخیص و درک احساسات اش، لازمهی مسیر پرورش اوست که پرداختن به آن از پیش از تولد شروع می شود؛ از زمانی که ذهن مادر و پدر آبستن نطفۀ کودکشان است. بستر خانواده اولین محیطی است که در آن پرورش خواهد یافت و امنیت و آرامش را تجربه میکند.
بنابراین اولین قدم آگاهی والدین از خود و خواستههایشان، تعامل با یکدیگر است که رابطۀ مستقیم با شناخت رویکرد منحصر به فردشان نسبت به جهان هستی دارد. در بستر چنین خانواده ای کودک بارها و بارها امنیت و آرامش را لمس کرده است. کودک در ورود به محیط واجتماع جدیدش به دنبال چه می گردد؟ محیط امن؟ دوست؟ بازی جدید؟……..یا خودش؟ او دوست دارد به شکل خاص خود با محیط اطراف و ناشناخته ها مواجه شود. بسترگفتگو و تقویت مهارت تفکر، زمینه ای مناسب برای رشد شخصیت و تعامل میباشد.
حال جایگاه «آزادی» در این روند کجاست و چه کمکی می کند؟
آزادی بیان در مسیر زندگی و رشد برای هر کودک متفاوت است.
مفهوم آزادی زمانی مطرح می شود که ما زمان و فضای لازم را فراهم می کنیم تا کودک آزادانه بتواند محیط را بشناسد، انتخاب داشته باشد و بتواند حرف بزند. کودک باید امکان «مواجهه» داشته باشد و در شرایطی قرار بگیرد که نسبت به ناشناخته های محیط جدید و احساسات خود برایش پرسش بهوجود بیاید. کودکی که در بدو ورود با رویکرد دستوری و «باید و نباید» ها روبرو میشود، مسیر تفکر و پذیرش درباره قوانین و شرایط جدید در ذهن اون بسته میشود و در پی راه فراری برای گریز از شرایطی می گردد که احساس می کند در آن گرفتار شده است. هدایتگری بر پایۀ گفتگو و آزادی بیان شکل میگیرد. او باید فرصت گفتن افکار خودش را داشته باشد و والدین و هدایتگران در کنار هم در این مسیر جلو می روند. وقتی آزادی بیان نیست و کودک اجازه فکر کردن و اجازه نظر دادن نداشته باشد به تدریج روحیۀ جسارت و بیانگری در کودک تبدیل به خشم و ویرانگری میشود. در فرد برونگرا این واکنش به بیرون و اطراف نمود میکند و در افراد درونگرا به نابودگری در درون فرد منتهی میشود.
تجربۀ سالهای پیش از دبستان به همین دلیل نقش بسیار با اهمیتی در شکل گیری آینده و ابعاد مختلف روان فرد دارد. وقتی روی پرورش این ابعاد کار نشود، در آینده، طبیعت ذهن فرد به طور ناخودآگاه به تدریج وارد «خود ترمیمی» می شود و راه حلهای مورد نیاز خود را از عواملی چون جامعه و خانواده و… دریافت میکند و اگر درست اتفاق نیفتند، اضطراب، احساس پوچی، عدم توانایی در تصمیم گیری برای خود، خشم و … ثمرۀ آن است.
بنابراین احساس «امنیت» برای کودک و نوجوان با خودشناسی و شناخت پیرامون آغاز می شود و خودشناسی در هر سنی مراتب متفاوتی دارد. طبعا در کودکی دایره محیط کوچکتر است و هرچه به سنین نوجوانی نزدیک می شویم، این دایرۀ جهان پیرامون و دنیای درون انسان، وسیعتر و پیچیده تر می شود و فرد برای رویارویی با آن نیازمند آگاهی بیشتر، از خود، توانمندی هایش و مهارت تفکر خلاق و تفکر نقاد است. چراکه در نوجوانی ترسها و سرکشی ها و خواست آزادی فردی و اجتماعی نمود بسیار بیشتری دارد.
اینجاست که مهارت های خودشناسی، تفکر و پرسشگری که از کودکی آموزش داده شده، بیش از همیشه برای طبقهبندی ذهن و بیان احساسات و خواستهها و شناخت اهداف ، به کمک فرد نوجوان و تسهیلگر و والدین او میآید. گفتگو و مهارت تفکر به کودک و نوجوان کمک می کند که موضوعی که برایش احساس خطر یا عدم امنیت دارد، مطرح کند یا به قولی فرافکنی داشته باشد. ممکن است گاهی هم هیچ حس خاصی را نشان ندهد ( به خصوص در نوجوان ها) و طی مسیر گفتگو و تفکر در درون خود به مکاشفه بپردازد.
هر انسانی رویکرد فردی خودش را دارد و آهنگ زندگی اش با دیگری متفاوت است و این تفاوت ها وقتی شناخته می شود، حضورش و معنای وجودش در کنار تک تک موجودات دیگر است که سمفونی عظیم تعادل در هستی را می سازد. پس فراموش نکنیم جهان هستی برای تکامل و تعالی به حضور و آگاهی تکتک ما نیاز دارد.
به قلم نازیلا پاکیاری