چگونه پرورش خلاقیت، تحول ایجاد میکند؟
رویکردهای متفاوتی در جهان وجود دارند که همگی یک هدف را دنبال میکنند: پرورش خلاقیت. اما چگونه؟
طی فرآیند خلق اثری با معنا و کاربردی چه اتفاقی رخ میدهد؟
به زبان امروزی، ای کیو (EQ) (Emotional intelligence) یا هوش هیجانی و آی کیو (IQ) (Intelligence Quotient) یا بهرهٔ هوشی یا میزان هوش بر فرد و استعداد فرد و نهایتاً هماهنگی سیستم چپ و راست مغز و نیز ارتقاء توانمندی آنهاست که همه و همه طی این فرآیند در حال تغییرند؛ اما این که چگونه شاهد این تغییرات باشیم و چه متد و روشی ما را در این مسیر یاری میرساند، مبحث بحثبرانگیزی است.
نظامهای آموزشی به اقتضای زمان و نیاز جامعه در هر دوره از تاریخ و حتی موقعیت جغرافیایی هر منطقه و کشور به وجود میآیند. رویکردهای آموزشی موفق یعنی یک الگوی موفق در تعلیم و تربیت که ریشه در یک کشور دارد؛ بنابراین رویکردهای متفاوت، نشانهی نیاز آن کشور است؛ مثلاً رویکرد کارآفرینی در فنلاند که هدف آن تربیت انسانهای کارآمد یا رویکرد «رجیو امیلیا» رویکردی خلاق با بستر زیباییشناختی است که در ایتالیا به وجود آمده است؛ یا رویکرد «اسکوپ» در آمریکا، رویکرد تعلیم و تربیت است که برای کودکان فقیرِ سیاهپوست پایین شهر آمریکایی شکل گرفته و دیگر رویکردها که هرکدام دستاوردهای متفاوتی دارند.
اما فرآیند خلاقیت و خودشناسی در هرکدام چگونه شکل میگیرند؟
یعنی یک کودک زمانی یک کارآفرین خواهد شد که قدرت استدلال، استقلال بالا و هوش درونفردی و برونفردی خوبی داشته باشد و همچنین به لحاظ مهارتهای فردی و اجتماعی توانمندیهای لازم را همراه با توان حل مسائل و انعطافپذیری و سیالی با کارایی بالا داشته باشد که نهایتاً صاحبنظر در حرفه یا هنری خواهد شد.
سؤال این است که آیا یک رویکرد موفق، با نگاهی تک بعدی به فرد تنها یک دستاورد دارد؟
در مقالهی قبل گفتیم، فرآیند خلاقیت، یعنی ارتقاء مهارتهای فردی و اجتماعی، همراه با تجربهای که ضمن این فرآیند و انگیزهی درونی کسب میکنیم.
پس به این ترتیب، یک رویکرد موفق، زمانی شکل مییابد که به دستاوردهای متفاوتی بیانجامد؛ چراکه هر انسان منحصربهفرد است و در نهاد او استعدادهای نهفتهای وجود دارد که در فرآیند خلاقیت شکوفا میشود؛ و یک رویکرد باید بهگونهای باشد که این امکان را حاصل کند که هر فردی بر اساس استعداد و توانمندیهای ذاتیاش شکوفا شود و مورد حمایت قرار گیرد؛ پس برای تکمیل تعریف فرآیند خلاقیت باید گفت: «فرآیند خلاقیت، با ارتقاء مهارتهای فردی و اجتماعی بهعلاوهی تجربه و انگیزهی درونی در بستر مناسب به لحاظ آرامش روان و سلامت جسم، برابر است.»
نکتهی حائز اهمیت در این مبحث، «تعادل» است؛ یعنی براساس نیاز جامعه، روش تعلیم و تربیت شکل نیابد، بلکه فضایی در تعادل و همهجانبه ایجاد شود تا کودک جستوجوگر باشد و این روش قطعاً او را در جهت استعدادهایش هدایت خواهد کرد. بهار ایده با رویکرد خودشناسی در پرورش خلاقیت، براساس تلفیق هنر و علوم نوین بنا شده است که شامل طبیعت و تمام علوم میشود؛ در واقع میتوان گفت: «علم جدا از هنر نیست.»
حال هنر، چگونه میتواند انسانی را در جهت نیل به کمال و خودشناسی هدایت کند؟
هنر، مجموعهی بزرگی از مهارتهاست که به دلیل تنوع، این امکان را میسر میسازد که فرد، خود را در ابعاد مختلف محک زده و تجربیات زیادی به دست آورد؛ همین نکته، انگیزهی درونی فرد را نسبت به زندگی و شادبودن، ارتقاء داده و احساس امنیت و آرامش بیشتری خواهد نمود؛ باید در نظر داشت از آب گلآلود نمیتوان ماهی گرفت؛ در نتیجه به این صورت میتوان استعدادهای نهفته را کشف نمود.
کلید موفقیت در انقلاب صنعتی، چابکی در واکنش به تغییرات است؛ یعنی تحول مجدد در انعطافپذیری و قدرت حل مسأله، در فرآیند خلاقیت در صنعت.
ابتدا زمان اختراع ماشین بخار (انقلاب صنعتی) و بعد زمانیکه هنر وارد صنعت شد و مکتبی به نام «آرتنوو» به فرانسوی: Art Nouveau یا هنر نو شکل گرفت؛ درآخر باید گفت: «کودکان فرزانگانی کمتجربه هستند که باید در بستری غنی در کنار هدایتگران آگاه قرار گیرند تا خود جستوجوگر خود باشند.»
این پرونده ادامه دارد… در قسمتهای بعد این پرونده را دنبال کنید.
قسمت اول این پرونده را اینجا بخوانید: چیستی خلاقیت و جایگاه آن در کودکی